سنگ چخماق
دیشب چراغ ها را
خاموش کرد بابا
از جیب خود درآورد
یک جفت سنگ زیبا
سایید آن دوتا را
مانند یک ترقه
یک لحظه شد پدیدار
ازسنگ ها جرقه
چون سنگ های خاموش
روشن شدیم ناگاه
از راز سنگ چخماق
دیشب شدیم آگاه
خاموش کرد بابا
از جیب خود درآورد
یک جفت سنگ زیبا
سایید آن دوتا را
مانند یک ترقه
یک لحظه شد پدیدار
ازسنگ ها جرقه
چون سنگ های خاموش
روشن شدیم ناگاه
از راز سنگ چخماق
دیشب شدیم آگاه
+ نوشته شده در ۱۳۹۱/۰۲/۰۴ ساعت توسط مسعود طاهری عضد
|
این وبلاگ به کوشش اینجانب از اعضای انجمن ادبی یلدا(همدان/تاسیس ۱۳۸۹)جهت ایجاد رونوشتی از تولیدات انجمن ادبی یلدا در حوزه ی شعر و ادبیات کودک تولید و طراحی می گردد.تا با درج آثار و نقد ها و اخبار مربوطه ضمن تولید یک ایستگاه شعر خوانی و نظر خواهی از شما دوستان سعی گردد نموداری تا حد لازم نزدیک به سازو کار ادبیات کودک در این ایام به خصوص در همدان و به ویژه انجمن ادبی یلدا در اختیار علاقمندان قرار دهد.شایان ذکر است بی نیاز از نظرات و پیشنهادات و انتقادات سازنده ی شما نیستیم.